تعامل اجتماعی..کار خودشو کرد..

ساخت وبلاگ

پسر چقدر بالا پایین داشت این چند وقته..این همه حس عاشقی..این همه نگرانی..بی خبری..همش تو اضطراب..گفت دیگه من و فراموش کن و بهم زنگ نزن..شمارمو عوض می کنم..قطع کرد و خاموش کرد گوشیشو..بدون خدافظی.. خدا می دونه اون شب چی کشیدم..

این آخریا وقتی من گیرای از رو تعصب می دادم بهش، میگفت چه عیبی داره تعامل اجتماعی باشه ولی فقط یه نفر تو قلبم باشه..فقط تو تو قلبم باشی..این قشنگ نیست که بین این همه آدم فقط تو تو فکر رو قلبم باشی؟

منم هیچی نگفتم..قبلا بهش گفته بودم دلم می خواست یه جزیره بود که هیشکی غیر تو نبود..

حالا اینجوری یه دفعه گوشیشو خاموش کرد..اونم بعد از دو هفته که ازش بی خبر بودم و داشتم میمردم که صداشو بشنوم.. گفت همه ابرو هاش ریخته و به هیچ دردم نمیخوره..گفتم که عاشقشم..که برام مهم نیست..

اینکه مهم نیست چه مدت میتونیم باهم باشیم..میخوام باهات باشم..

وقتی اینجوری رفت،گفتم حتما دیگه وقتشه و دکترا گفتن که دیگه چیزی نمونده..داغون شدم با این فکرا..

بگذریم.. تو یکی از همین تعامل های اجتماعی که یه کار اداری بوده تو یه موسسه..مدیر اون موسسه چشمش عشق ما رو میگیره..اینم نتیجه ی تعامل..نامزدی دختر 18 ساله که عاشقش بودم با یه آدم 38 ساله که زنشو طلاق داده و یه بچه 4 ساله هم داره که پیش زنشه..اینم از تعامل..از عشقی که پر زد..تعاملی که وقتی بهش گفته می خوام خط موبایلتو عوض کنی اینم گفته چشم و اونطوری با من حرف زد و قطع کرد و خاموش شد..

آره.. اینه زندگی..وقتی داری از نگرانی و بی خبری عشقت میمیری..وقتی فکر میکنی دوباره حالش بد شده و بیمارستانه..2 هفته خبری  نیست ازش..میفهمی تو این دو هفته نگرانی تو... آره..

امیدوارم اینجوری خوشحال باشه..

+ نوشته شده در  سه شنبه چهارم اسفند ۱۳۸۸ساعت 12:50  توسط Loony  | 
عنوان ندارم...
ما را در سایت عنوان ندارم دنبال می کنید

برچسب : اجتماعیکار, نویسنده : xmind بازدید : 69 تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1396 ساعت: 14:36